کارآفرین موفق بودن چیزی است که خیلی ها دوست دارند اما برای همه مقدور نیست. همهی ما میخواهیم موفق باشیم و ظرفیت رسیدن به موفقیت را داریم. هرچند، بسیاری از ما از همان زمان کودکی، مجبور بودهایم با اعتقادات محدودکنندهای دربارهی موفقیت مبارزه کنیم. این اعتقادات ممکن است توسط سیستم آموزش، مذهب، هنجارهای فرهنگی یا حتی والدین خودمان باب شده باشند.
قبل از اینکه تصمیم گرفتم شغلام را به عنوان مشاور کسب و کار ترک کنم و تبدیل به یک کارآفرین موفق شوم، میدانستم که باید بر اعتقادات محدودکنندهی خودم غلبه کنم. میدانستم تا زمانی که ترسها و تصورات نادرستی را که روی قضاوتهایام سایه میافکنند از بین نبرم، میل من به موفقیت کافی نخواهد بود.
برای رسیدن به این هدف تصمیم گرفتم زندگی آدمهای موفق را در زمینهی کسب و کار، علم و سیاست مطالعه کنم، افرادی مثل توماس ادیسون، والت دیزنی، استیو جابز، ریچارد برنسون، آلبرت اینشتین، مادر ترزا و نلسون ماندلا.
من مبارزات، اشتباهات و موفقیتهای آنها را از طریق منابع مختلف از جمله فلسفهی کلاسیک، بودیسم، برنامهریزی راهبردی، روانشناسی رفتاری و تحلیل اسدبلیواوتی، تجزیه و تحلیل کردم. نتیجه این ۷ اصل همیشگی برای این که کارآفرین موفق باشید را بدانید.
۱. حتی اگر شده یک مشکل را به خوبی حل کنید.
حل یک مشکل بهتر از این است که هیچ مشکلی را حل نکنید؛ در حقیقت، این کار میتواند منجر به حل تمام مشکلات شود.
گاهی اوقات، کسب و کار به حدی دشوار میشود که هر چه میبینیم مشکل است و مشکل!
زمانی که خودمان را در چنین موقعیتی پیدا میکنیم، به یاد بیاوریم که اگر تنها یک مشکل را حل کنیم، میتوانیم با همان روال بسیاری از مشکلات دیگر را بر اساس ارتباط جامع درونی حل کنیم. بله آدمهای موفق اهمیت تبدیل چالشهای کسب و کاریشان را به یک دانش مقیاسپذیر میدانند.
توماس ادیسون میتواند یکی از نمادینترین نمونههای این اصل باشد. همهی ما میدانیم که ادیسون لامپهای رشتهای را اختراع کرد. آنچه بسیاری از آدمها نمیدانند این است که نسخههای موفقیتآمیز این وسیلهی انقلابی قبلا توسط اشخاص دیگری نیز ساخته شدهبود.
موفقیت بینظیر ادیسون از آنجایی آمد که او نسخهی لامپ الکتریکی خود را با دیگر درسهای کلیدی که از حل سایر مشکلات در طول سالها آموخته بود( از جمله تولید و انتقال الکتریسیته) ترکیب کرد. این کار به او اجازه داد که نخستین سیستم روشنایی کاربردی و به لحاظ تجاری قابل رقابت و سودآور را طراحی کند، بسازد و بفروشد.
۲. موفقیت چیزی بیش از فهرست دستاوردهاست.
موفقیت راهی برای یادگیری از دستاوردها و شکستها به منظور حفظ حرکت رو به جلو صرف نظر از شرایط است.
دستاورد هویج، و شکست چوب است. اینکه ما فروتن باشیم و بدانیم به کجا میرویم، هر دو به یک اندازه برای تلاش بلند مدت ما مفید هستند.
والت دیزنی به طور کامل به این اصل عینیت داد زیرا او ابدا با شکست غریبه نبود. دیزنی از استودیوی هنری پسمن روبین به دلیل کاهش درآمد اخراج شد؛ و در دو کسب و کار اول خود Iwerks-Disney Commercial Artists و استودیو Laugh-o-Gram ورشکت شد تا زمانی که در نهایت یک مدل کسب و کار پایدار با شرکت والت دیزنی بهدست آورد.
۳. موفقیت به معنای بیثباتی است.
ثبات قطعی برابر مرگ است!
کارآفرینی تعقیب بیامان دورههای محدود موفقیت ناپایدار است. پس کلید موفقیت بلند مدت، حفظ حرکت رو به جلو است و در عین حال درک اینکه همه چیز همیشه در حرکت خواهد بود.
استیو جابز اصلا با این واقعیت غریبه نبود. او با نخستین شرکت خود، اپل، بسیار موفق بود، اما بعدها با توجه به مکینتاش که به لحاظ مالی در حد انتظار نبود و عدم توافق با مدیرعامل شرکت “جان اسکالی” اخراج شد. او سپس صنعت ریزرایانهها را با ایستگاه کاریِ (نوعی رایانه مخصوص کارهای فنی و علمی-م) نکست که جلوتر از زمان خود بود دگرگون کرد، تنها برای فهمیدن اینکه از لحاظ اقتصادی برای تولید انبوه مناسب نبود.
به موازات همین کار، با پیکسار ثروتی به هم زد؛ استیو جابز استودیو انیمیشن دیجیتال پیکسار را از لوکاس فیلم خرید و بعد به شرکت والت دیزنی فروخت. در تمام این مدت، جابز حس تازهی ماهیت بیثبات موفقیت در کسب و کاری پرمخاطره را تجربه کرد، و میراثی از انعطافپذیری و تغییرات کلی را به جای گذاشت.
۴. نقاط ضعف نعمتهای در لباس مبدل هستند.
نقاط ضعف بذرهای بزرگترین نقاط قوت هستند.
در مقابل، نقاط قوت کنترل نشده همیشه تبدیل به نقاط ضعف میشوند. در واقع، بزرگترین نقاط قوت انسان، یعنی شجاعت و فروتنی، تنها در خاک ضعف است که شکوفا میشوند.
میلیاردر بریتانیایی، ریچارد برانسون، نتایج تقویتکنندهی مبارزه و سپس کار با ضعفی پیچیده را تجربه کردهاست. برانسون در همان اوایل بیست و اندی سالگی متوجه شد که از مشکل خوانشپریشی رنج میبرد. این مانع شناختی – و نه ذهنی – باعث شد که او سادگی را به عنوان سنگ بنای سرمایهگذاری کسب و کار خود دنبال کند و آن را باور کند.
به دلیل همین اختلال، او متوجه شد که احاطه کردن خودش با افراد با استعداد و متعاقبا سپردن کارها به آنها، کاری بسیار ارزشمند است. بنابراین، حتی اگر سادگی و واگذاری مسئولیت به سایرین عوامل کلیدی موفقیت برای هر کسب و کار باشند، اما برای برانسون، این دو، موضوع مرگ و زندگی هستند. به همین دلیل است که او آنها را جدی میگیرد.
۵. دانش فقط تخمینی از واقعیت است، نه خود واقعیت.
هر کسی که میخواهد به موفقیت برسد باید دارای دانش باشد، اما مهمتر از آن، باید بتواند که آن را به چالش بکشد.
اگر ما به دانش کنونی بچسبیم و تصور کنیم که آن حقیقت مطلق است، همین رویکرد تبدیل به بذر شکست در آینده خواهدشد. در اقتصاد دائما در حال حرکت امروز، دانش میتواند به چشم بر هم زدنی تغییر کند. آلبرت انیشتین میتواند نماد این اصل باشد.
انیشتین با نظریههای نسبیت خاص و نسبیت عام خود، مدل جهانی فیزیک را با تفسیر مجدد رفتار نور و جاذبه نقض کرد. تئوریهای او که درحالحاضر اثبات شدهاند، راه را برای فناوری هایی باز کرد که امروز برای ما پیش پا افتاده به نظر میرسند مانند نیروگاههای هستهای، برشنگاری با گسیل پوزیترون و سیستمهای جیپیاس (GPS). اینشتین دانش متعارف را به چالش کشید و به معنای واقعی کلمه جهان را برای همیشه تغییر داد.
۶. جهانبینی برگزینید که بینشتان را ارتقاء دهد.
چشماندازی که از آینده دارید اهداف شما را تعریف میکنند. جهانبینی مسیر رو به سوی اهداف عنوانشده را بر اساس یک مدل کار جهانی تعریف میکند.
اگر جهانبینیتان اساسا ناقص است، چشماندازتان هرگز مشخص نخواهد شد. کارآفرین موفق درک بسیار خوبی از کسب و کار، اقتصاد و زندگی به طور کلی دارد که در جهان بینیاش منعکس شده است.
کار خیرخواهانهی مادر ترزا، تلاش برای کارآفرینی که با موفقیتی عظیم همراه بود، مثالی روشنگر برای این اصل است.
مادر ترزا تحت تاثیر انگیزهای بزرگ و باورهای مذهبی قوی، با تمان وجود زندگیاش را صرف ارائهی خدمات رایگان به فقرا میکرد.
دیدگاه او که سرشار از فضیلت بود، ممکن بود بدون یک جهانبینی معقول برای حمایت از فرامین دینیاش قابل دستیابی نباشد. مادر ترزا میدانست که لازم است با سیاستمداران، دیپلماتها و اهالی کسب و کار ارتباط برقرار کند تا رویایاش را جامهی عمل بپوشاند.
همین شفافیت است که به او اجازه میداد، در میان دستاوردهای مهم دیگر، ۳۷ کودک به دام افتاده در یک بیمارستان در خط مقدم را با مذاکره و صحبت برای برقراری آتشبس موقت میان ارتش اسرائیل و شبه نظامیان فلسطینی، نجات دهد. مادر ترزا در همکاری با صلیب سرخ برای بیرون آوردن بیماران جوان به این بیمارستان بیسامان سفر کرد.
۷. همدلی شانس شما را برای موفقیت به عنوان کارآفرین موفق افزایش میدهد.
همدلی واقعی با اعتماد به نفس مرتبط است. اگر بدانیم که هستیم و چه میخواهیم، میتوانیم دیگران را واضحتر درک کنیم و صرف نظر از تفاوتهای جزئی در سلایق و سبکهای فردی، با آنها به طور موثرتر ارتباط برقرار کنیم.
به همین ترتیب، قادر به انتخاب شرکا، همپیمانها و کارمندانمان با هدفی کاملا واضح خواهیم بود. همهی اینها کمکمان خواهند کرد که فرصتهای همکاری که قبلا نامرئی بود را شناسایی کنیم و مشکلاتی را که قبلا غیر قابل حل بودند، حل و فصل کنیم.
نلسون ماندلا با برقراری ارتباط و صلح با مخالفان سیاسی به منظور پایان دادن به آپارتاید در افریقای جنوبی، این اصل را به سطح دیگری رساند. توانایی ماندلا برای ایجاد روابط همدلانه پس از ۲۷ سال حبس ناعادلانه، به او اجازه داد تا به منظور پایهگذاری مجدد جمهوری افریقای جنوبی به عنوان یک دولت کاملا دموکراتیک و بدون تفکیک نژادی، یک ائتلاف سیاسی، متشکل از سیاستمداران سفید و سیاه تشکیل بدهد.
این اصول مرا به عنوان صاحب یک کسب و کار، سخنران و مربی در مسیرم هدایت کرد. همچنین، دریافتم که این اصول، به شایعترین تصورات نادرست آدمها دربارهی ریسک، چالشها و مزایای کارآفرین بودن و کارآفرین موفق بودن میپردازد.
منبع: بازده
باعضویت در کانال تورنتوگرام مطالب ما را سریعتر مطالعه نمایید. برای عضویت اینجا کلیک کنید.