استخدام دوستان در محل کار گاهی اوقات شبیه یک معضل بزرگ میشود. ما با همکارانمان هر روز ارتباط دوستانهی بیشتری برقرار میکنیم. اما در مورد کارمندان و رییس چطور؟ آیا باید با هم دوست باشند؟ همهی ما مرز بین زندگی شخصی و زندگی کاری را میدانیم اما آنها را از هم جدا میدانیم.
سالیان سال دوستان بسیاری داشتم که کارمندانم بودند. حتی برخی از آنها را متصدیان امور اجرایی خود میدانستم. هرچند که روابط خوبی با بسیاری از آنها دارم اما تنها از وقت گذراندن با برخی از آنها لذت میبرم و آنها نیز همانطور. به جز من خیلیها به این امر معتقدند.
برای این پدیده نام خاصی وجود ندارد اما اگر بخواهم نامی را برایش سر هم بندی کنم آن را “داستان درام” مینامم. وقتی با فردی از دوستان و بستگان کار میکنید همیشه کار دراماتیک خواهدشد. به وقتش آب لیوان لبریز خواهد شد. و وقتی مشکلات حل شد هر دو موضوع را فراموش میکنید و ادامه میدهید.
این بسیار به ازدواج و طلاق شبیه است. شاید شما برای رسیدن به سود خود شرایط را خوب جلوه دهید. شاید هنوز دوست باقی بمانید. اما وقتی گرد و خاک تفرقه و اختلاف بین شما بلند شود دیگر مایل به وقتگذرانی و کار کردن با هم نخواهیدبود.
با بررسی بیشتر مقولهی ازدواج به این نتیجه میرسم که بهتر است عشق و جدایی داشته باشیم تا اینکه هرگز عشق را نداشته باشیم( دوری و دوستی). با این منطق هرگز کسی را از استخدام دوستانش منصرف نمیکنم. اما با ذهنیت و تجربهای که الان دارم اگر به گذشته برگردم در آن شرایط سخت تفرقه و اختلاف بهگونهای دیگر عمل میکردم.
۱. همه چیز شوخی و بازی است تا وقتی یکی اخراج میشود.
سخت است که دوستی را سرجایش بنشانید و به او بگویید که کار اشتباهی میکند و وقتی که او دست از فلان کارش نمیکشد و ادامه میدهد ان وقت حس الزام به اخراج او تهوع آور است. اما وقتی بعد از تذکر او را رفیق خطاب کنید و کاری نکنید از شما کینه به دل میگیرد و پشت سر شما حرف میزند، کم کم پوستتان کلفت میشود و به این وضع عادت می کنید. این بارها برای من اتفاق افتاده است. پس شما هم آماده باشید.
۲. وقتی اختلال سمی باشد.
موی خودم را در صنعتی سفید کردم که ارزش زیادی برای مقابلهی سازنده قائل است. اختلافات و مشاجرات سالم برای ساختن تصمیمات تجاری هوشمندانه حیاتی است و گاه نیاز به اختلاف نظر و مشاجره ی خیلی داغ احساس می شود. اما زمانیکه یک کارمند دائما ایجاد اختلال و نفاق میکند، دائما ساز مخالف میزند، و کار را به جایی می رساند که در کار گروهی اختلال ایجاد می کنید تردید نکنید رییس را بهه مقابله می خواند. در این صورت این کارمند سمی است و وقت رفتنش است.
۳. وقتی کار مثل سریال “خانه داران واقعی” شود.
شما را نمیدانم، اما روابط دوستانه من کمی مطبوع اما کسلکننده است. به عبارت دیگر داستان دراماتیکی در روابط دوستانه ما وجود ندارد و این موضوعیاست که در برنامههای معمولی تلوزیونی کمتر دیده میشود. اما در کار، داستان به گونهای دیگر است. در کار همه نوع فشار، سیاست و مجادله وجود دارد و گاه حتی دشمنی و خشم نیز وجود دارد. اوضاع میتواند بسیار دراماتیک شود و در این صورت یک رابطهی دوستانه میتواند چیزهای زیادی را از ما بگیرد.
۴.تضاد منافع.
اگر هرگز رییس نبودهاید، بگذارید شما را با مفهومی به نام مامور امانتدار آشنا کنم. این بدان معنی است که شما باید به نفع شرکت عمل کنید. باور کنید که موقعیتهای زیادی وجود دارد(برای مثال پاداش و ترفیع)که تبعیضهای مختلف باعث ایجاد تضاد منافع میشود. در هر صورت شما باید به نفع شرکت عمل کنید. بله رفیق شفیق در اداره فراوان وجود دارد، اما من این نوع رفاقت و باور همهگیر را قبول ندارم و شما نیز نداشته باشید.
۵.مرزبندی.
دوستی نوعی شراکت است. قبول است یک سر شراکت ریاست است که رفتاری است و نه سازمانی. از سوی دیگر در شرکتها سلسله مراتب وجود دارد و دلایل خوبی نیز برای آن هست. در بیشتر اوقات این سلسله مراتب موضوع مهمی نیست. اما همواره زمانهایی وجود دارد که زمان چالش است و مرزهای حرفهای و روابط شخصی آزمایش میشود.
اگر به دنبال یافتن فرمولی خاص برای این نوع مسائل هستید، وقت خود را هدر ندهید. خوب است برای چنین موقعیتهایی کمی دوراندیش باشیم تا به خوبی از آنها بگذریم. این بدان معنی نیست که میتوانید جلوی آنها را بگیرید. تنها از قبل آگاه و آماده باشید که بهترین کاری را که میتوانید انجام دهید.
یک چیز قطعی است. روابط شخصی غیرقابل پیشبینی هستند. روابط کاری نیز همینطور است. وقتی این دو را با هم ترکیب کنید در گردابی غیرقابل پیشبینی غرق خواهیدشد.
منبع: بازده