یک ضربالمثلی چینی هست که میگوید: «کسی که سؤال میپرسد پنج دقیقه در نادانی به سر میبرد، کسی که سؤال نمیپرسد یک عمر».
همهی ما با بخش پایانی جلسات یا سخنرانیها آشنا هستیم؛ زمانی که گردانندهی جلسه از حضار میپرسد آیا سؤالی دارند یا خیر. سکوتی که در چنین مواقعی برقرار میشود تنها سه دلیل میتواند داشته باشد. یک اینکه گوینده آنقدر توانایی بالایی در خواندن فکر مخاطبان خود داشته که با توضیح مفصل خود جای هیچ سؤالی برای آنها باقی نگذاشته است. دو اینکه جذابیت موضوع آنقدر پایین بوده است که نتوانسته حتی یک سؤال کوچک در ذهن مخاطبین ایجاد کند. و سه اینکه، مخاطبان از ترس آنکه مبادا احمق جلوه کنند از پرسیدن سؤالات خود اجتناب میکنند.
بسامد مورد سوم با اختلاف فاحشی از دو مورد اول بیشتر است. افراد بیش از آنکه از موقعیتی که برای باهوش تر جلوه کردن برایشان پیش آمده استقبال کنند، از احمق جلوه کردن پیش رییس و همکارانشان میترسند.
افراد باهوش هیچ پاسخی را بدون سؤال کردن نمیپذیرند. آنها روحیهای انتقادی دارند، با فکر و تحلیل گر هستند. از همه مهم تر اینکه حاضرند خودشان را در معرض ریسک قرار دهند و با پرسیدن سؤال، بحثی را به چالش بکشند، تغییر دهند و به سطح تازهای وارد کنند.
اما گاهی اوقات پیدا کردن سؤال مناسبی که بتواند در موقعیتهایی به خصوص شما را باهوش تر جلوه دهد دشوار است. ۵ سؤال زیر سؤالاتی هستند که میتوانید در اینگونه مواقع بپرسید.
۱- چرا؟ چرا؟ چرا؟
همیشه بپرسید چرا. حتی اگر باعث شود سادهلوح به نظر برسید. کسانی که در مورد چراییِ وقایع سؤال میکنند همیشه با نگاهی تازه به موقعیتهای مختلف مینگرند و وضعیت موجود را به چالش میکشند. هنری فورد با همین «چرا» انقلابی در صنعت حملونقل رقم زد. استیو جابز نیز با همین سؤال دنیای رایانش شخصی را متحول کرد.
چند سال پیش، سیمون سینک در کنفرانس TED ارائهای داشت تحت عنوان «با چرا شروع کنید». بر اساس نظریهی او، بیشتر کسب و کارها میتوانند بگویند چه کار میکنند، اما تعداد محدودی از آنها قادرند بگویند چرا. پرسیدن این سؤال در ابتدای یک پروژه به شما امکان میدهد به هدف غایی از انجام آن دست پیدا کنید تا بتوانید رابطهی بهتری میان چگونگی و چیستی آن برقرار کنید. نقب زدن به چرایی هر چیزی استراتژی شما را میآزماید و به روشن شدن هدف، تصویر بزرگ تر و نقش عناصر در کنار هم کمک میکند.
۲- چرا … نه؟
تینا سیلیگ، مدیر اجرایی برنامهی شرکتهای فناوری دانشگاه استنفورد، در کتاب خود از اهمیت چارچوب بندی مجدد مشکلات با هدف دستیابی به نوآوری مینویسد. او به ما یادآور میشود خارج شدن از محدودهی تفکر خود و نگاه به یک موقعیت از زاویهای متفاوت میتواند ایدههای تازهای در ذهن ما به وجود بیاورد و خلاقیت ما را بارور کند. به این ترتیب چرا خدماتی را رایگان ارائه ندهیم؟ چرا با یکی از رقبای خود متحد نشویم؟
دفعهی بعدی که در جلسهای بودید، خود را در نقش دیگری تصور کنید و سؤالهایی بپرسید که مرزها را به چالش بکشند و واقعیات تازهای رقم بزنند.
۳- این پروژه چگونه ممکن است شکست بخورد؟
هدف از پرسیدن این سؤال، منفی نگری و یا بدبینی نیست؛ بلکه آزمودن میزان تحمل یک پروژه است، پیش از آنکه هزینههای شکست آن بیش از اندازه بالا برود. درست مثل سازمانهای دفاعی و اطلاعاتی که برای شناسایی نقاط مشکل ساز پیش از سوء استفادهی دشمن گروههایی ملقب به «گروههای قرمز» تشکیل میدهند، شما نیز با هدف کمک به بهبود نتایج خود، باید به دنبال پیدا کردن نقاط آسیب پذیر و سناریوهای احتمالی شکست خود باشید.
۴- میزان موفقیت را چگونه اندازهگیری میکنید؟
از قدیم گفتهاند «اگر نتوانی چیزی را اندازه گیری کنی، نمیتوانی مدیریتش کنی». این گفته اینجا صدق میکند. پرسیدن این سؤال نشان میدهد شما هدف محور هستید و به دنبال نشانههایی میشد تا اطمینان حاصل کنید به همراه تیم خود در مسیر درست قرار دارید. با این سؤال همچنین میتوانید نتایجی که واقعاً برای کسب و کار شما اهمیت دارند را پیدا و اولویت دهی کنید و مطمئن شوید همهی اعضای تیم در راستای همین اهداف حرکت میکنند.
۵- چه بهبودی صورت گرفته است؟
فرقی نمیکند چه کاری انجام میدهید؛ رویهای قبل از آن وجود داشته و بعد از آن نیز رویهای وجود خواهد داشت. پیگیری کنید ببینید پروژههای مشابه در گذشته چگونه انجام شدهاند و عملکرد تلاشهای هم راستا با آنها را پیشبینی کنید. موقعیتهای اصلی را در طرحهای قابل مقایسه بررسی کنید. این نوع پرسش نشان میدهد شما میتوانید روندهای بزرگ و عمده را به اقدامات خاصی مرتبط کنید و به دنبال الگوهای موفقیت میشد. این سؤال همچنین نشان میدهد به ساختن آینده نیز علاقهی زیادی دارید، نه اینکه تنها به دنبال واکنش نشان دادن به آن باشید.
منبع: بازده