چند سال پیش، همه در اداره من را به اسم جی.لو(J.Lo) میشناختند. این لقب معروفی که همکاران به من داده بودند هیچ ربطی به استعداد خوانندگی من یا یک هیکل خیره کنندهام نداشت(فقط خدا میداند، در تکاپوی آب کردن ۳۲ کیلوگرم وزن بودم و به زحمت میتوانستم با آن دامنهای تنگ از پلهها بالا و پایین بروم). بلکه، این لقب بر میگشت به حروف ابتدای اسم اول، وسط و فامیلی من(در آن زمان): جِی.ال.او
همکارانم با این اسم صدایم میزدند.
"سلام، جی لو! "
"واسه ناهار میای بالا جی لو؟"
هرچند معقول است، به نظر میرسد که اسمهای مستعار— و بسیاری دیگر از رفتارها، محل کار یا به مکانهای دیگر—احتمالا در رسیدن به موفقیتهای شخصی و حرفهای به شما کمک چندانی نخواهند کرد. خیلی زود میفهمید چرا.
هرچه باشد، موفقیت فقط دربارهی قدمهایی که در اتاق کنفرانس بر میدارید نیست، بلکه درمورد چگونگی کامیابی شما در تلاشهای بیرون از کار است—و نهایتا تعادلی که بین این دو برقرار میکنید.
در نتیجه در اینجا چند ایده برای دستیابی به آن حد اعتدال ارائه میشود تا بتوانید موفقیت را در عرصهی کار و سلامتی درک کنید.
۱. از شر لقب کوتاه و شسته رفته خلاص شوید
واقعیت این است، همان قدر که احتمال دارد لقب داشتن خوشایند یا باحال باشد، من نمیتوانم تصور کنم که کار زیادی برای بهبود شخصیت حرفهای شما بتواند انجام دهد. البته، نشان داده شده است که بعضی از آدمها، بهخصوص آنهایی که در مقامهای بالاتری قرار دارند، سراغ القابی میروند تا تصویری صمیمانهتر و دستیافتنیتر از خودشان بسازند، ولی من فکر نمیکنم القابی مثل "کِگ"، "جی. لو، " و "خدای تنبلی" وقتی مشتریان در شهر هستند چندان کارگر واقع شود.
۲. مرخصی بگیرید
شما در طول مرخصی حقوق گرفتهاید، پس از مرخصی گرفتن نترسید.
بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان را امروزه کارکنانی پر کردهاند که معتقدند مرخصی نگرفتن از سوی رییس امتیازی برایشان محسوب خواهد شد. پس تعجبی ندارد مواردی بوده است که بیش از ۴۰% از مردم گفتهاند از مرخصی با حقوقشان استفاده نمیکنند یا برای آن برنامهریزی نمیکنند. این واقعیت که نیمی از آن افراد گفتهاند میترسند در صورت مرخصی گرفتن جایشان را کس دیگری بگیرد نیز درست به همان اندازه دردسرساز است. شرکتها مرخصی را پیشنهاد میکنند، با این حال ما هر روز بیشتر از آن میترسیم.
من مستقیما این را دیدهام. معمولا، اغلب همکاران کلاه ابرقهرمانی من-تا-به حال- مرخصی- نگرفتهام را با غرور بر سر میگذارند. آنها اغلب این موضوع را در مکالماتشان به میان میآورند، و به روءسا نشان میدهند که این عمل کم-مرخصی رفتن ارزش فوقالعادهای نسبت به سایر کارکنانی دارد که به خودشان جرات میدهند هر سال به تفرجگاه ساحلی محبوبشان بروند.
خوب، این طور مواقع من میگویم، "خوش به حالتان." من ترجیح میدهم زمانی را که دارم دور از اداره صرف کنم تا بتوانم هرآنچه را در مرخصی میتوان انجام داد انجام بدهم: تجدید قوا کنم و کاری کنم که سرحال و سرزنده سر کار و زندگیام برگردم.
۳. بخوابید
مثل یک بچه بخوابید! صحت و سلامتی کلی شما به آن بستگی دارد.
من یکی از مدافعان بزرگ میزان مناسب خوابیدن هستم، بهخصوص بعد از تجربهام در هشت ساعت خوابیدن در یک هفته(یک هفته! ) در هنگام یک پروژهی کاری در چند سال قبل. متاسفانه، متوجه شدم که هر محل کار پس از محل کار مدام به تاکید بر کارها در تمام طول شب، همواره زود رسیدن، یا تا وقت ناهار کار کردن—تحتِ عنوان افزایش بهرهوری—میپردازند.
این انتظار بر زبان نیامده اغلب در مورد این که خواب در کنار غذا، آب، و جانپناه، یکی از اصلیترین نیازهای بشری است من را دچار سردرگمی میکرد. بدون آن، تواناییهایمان به شدت دچار تنزل میشوند. تا حد مرگ کار کردن نشانهی موفقیت شخصی یا حرفهای نیست.
همه میدانند که آریانا هافینگتون یکی از معتقدان پر و پا قرصِ میزان مناسبِ خوابیدن است؛ نه تنها در کتابش انقلاب خواب که همین آوریل بیرون میآید، بلکه در طول سالیان این قضیه را که خواب برای سلامت کلی ما حیاتی است به روشنی بیان کرده است. در واقع، ۴۰ درصد از امریکاییها کمتر از شش ساعت در شب میخوابند، آمار اسفناکی که او درگیر چالش با آن—و تغییر آن—است.
۴. رها کنید
اگر در تنگنایی گیر افتادهاید که از هیچ ارتقایی خبری نیست، دستمزدها به ندرت افزایش مییابند، و همکاران و روءسای نامهریان دارید، چرا بمانید؟
در صورت امکان، شغل دیگری را جور کنید که با نیازهای عاطفی و مالی(اینها هر دو به یک اندازه مهم هستند) شما بهتر سازگار باشد، و بعد از شغل فعلیتان دست بکشید.
نه تنها نقل مکان شما را در محیطی قرار میدهد که واقعا به موفقیت شغلی شما بها میدهد، بلکه بسته به نیتتان تغییرات مثبتی را تجربه خواهید کرد. من حملههای اضطرابی بسیار زیادی(از جمله مال خودم) و بحثهای همکارانی را شاهد بودهام که میگویند از این که به خاطر فکر کردن در مورد کار با معده درد از خواب بیدار شوند خسته شدهاند. آیا سوختن و ساختن با چیزی که سلامت جسم و روان شما را نابود میکند ارزشاش را دارد؟
۵. خدای من! کمتر حرف بزنید
در حالی که بعضی احوالپرسیها میتواند پیوندهای حرفهای ایجاد کند، میزان بیشاز حد آن میتواند وقتی را که میتوانست(و میبایست) روی پروژههای دیگر—یا اگر خوب برنامهریزی کنیم—تعطیلات با حقوق سپری شود از شما میگیرد. منطقی است؛ پس از هر حرف زدنی، شما بعدا مجبور هستید خودتان را دوباره با کاری که قبلا روی آن تمرکز کرده بودید وفق دهید، که این باعث یک سری از موجبات حواسپرتی میشود که گویی تمامی ندارند.
به علاوه، بسته به موضوع، انرژی شما ممکن است تحلیل برود که این امر میتواند موجب بیحوصلگیتان شود. درگیر شدن در داستانهای خالهزنکی ننه-من-غریبم، مکالمه با کارکنان سمی، یا گوش دادن به خودشیدایان اداره کافی است. باید به ذهن خود استراحتی بدهید.
شما برای آنکه موفقیت شخصی و کاری را که استحقاقاش را دارید تجربه کنید چه کاری انجام میدهید؟
منبع: بازده