شما به تازگی، یک راست از دانشگاه، اولین شغل خود را در یک شرکت مهندسی بزرگ آغاز کردهاید. شما با رفتار نیمه نگران و نیمه هیجانی وارد آنجا میشوید تا انرژی جوانی خود را نشان دهید، با وجود اینکه میدانید تقریبا هیچکدام از مطالبی که در چهار سال اخیر آموختهاید در این اولین شغل شما به کار نمیآید.
در ابتدا کسب اعتماد به نفس دشوار به نظر میرسد، ولی من به شما اطمینان میدهم، با داشتن ایدههای زیر در ذهن، نگرشی بزرگ پیشرو خواهید داشت.
در ادامه ۳ نکته که با اولین شغل خود هماهنگ شوید آمده است:
۱. نقش خود را به عنوان یک تازهکار بپذیرید.
هیچ کسی از شما انتظار ندارد همه چیز را بدانید. شما باید معنی اصطلاحات مخفف، چگونگی بایگانی صحیح گزارشهای خود، چگونگی کسب رضایت رییس، پایان دورهیِ قهوه بردن برای افراد قدیمیتر و هر چیز دیگری که ممکن است به دلیل فقدان تجربه ندانید، را بپرسید.
تا هر زمانی که برای آموختن تلاش میکنید، دیگران مایل به کمک کردن به شما هستند.
ممکن است به دلیل هزاران پرسشی که برای شما ایجاد میشود احساس ناامیدی کنید، ولی اگر شما حقیقتا کنجکاو باشید و بخواهید موضوعی را بدانید، این شانس را به همکاران با تجربهی خود میدهید که دانش خود را به رخ بکشند و نقش یک مربی را بازی کنند.
مربی بودن حس خارقالعادهای است، و هنگامی که این فرصت را برای همکارانتان به وجود میآورید، شما تبدیل به منبع اعتماد به نفس و اهمیت برای آنها میشوید. این مسئله میتواند انگیزهی زیادی برای شادی در میان همکاران باسابقهی شما فراهم کند.
مقالهای که در ۲۰۱۲ توسط روانشناس دانشگاه برکلیِ کالیفرنیا، کمرون اندرسون منتشر شد حاوی این مطلب بود که شادی با میزان درآمد شما ارتباط ندارد، بلکه به میزان احترام و تحسین شما از جانب دیگران بستگی دارد. وقتی شما به همکاران خود فرصت دستیابی به این شادی را میدهید، آنها سپاسگزار شما خواهند شد.
۲. در اولین شغل فقدان تجربه برای شما بسیار ارزشمند است
میخواهید باور کنید یا خیر، ولی فقدان تجربه میتواند برای شما به طور باورنکردنی باارزش باشد.
بسیاری از شرکتهای بزرگ دارای سنتهایی هستند که تغییر دادن آنها بسیار سخت است، و اغلب شما با این جمله مواجه میشوید که:
« برای سالها به این روش عمل میکردیم».
بنابراین، وقتی که جوان تازهواردی مثل شما با تفکرات جاهطلبانه وارد این فضا میشود و با تمام این فرآیندهای باستانی مواجه میشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چرخدندههای ذهن شما به حرکت درمیآیند، و شما به این فکر میافتید که چرا به جای فلز از پلاستیک سخت برای ساختن فلان وسیله استفاده نکنیم. چرا به جای مربع، دایره نسازیم. چرا به جای آبی، مشکی به کار نبریم.
در حقیقت ذهن شما که مانند دیگر همکارانتان برای مدتها در معرض چنین فرآیندهایی قرار نگرفته است، شما را به شکل باورنکردنی تبدیل به سرمایهی باارزشی خواهد کرد. شما نظر جانبدارانهای در مواجهه با روشهای ویژهی انجام امور ندارید، و دارای هزاران ایده و بینش تازهای هستید که روسا و همکاران شما میتوانند برای الهام بخشیدن به اصلاحات خود از آنها استفاده کنند.
حتی اگر برای ماهها نتوانید اصلاحی در کار شرکت ایجاد کنید، شما با این پرسش که چرا همه چیز به شکل همیشگی خود انجام میشود، میتوانید مطالب زیادی بیاموزید. به علاوه، ایدههای جدید شما به همراه تجربهی همکاران باسابقهترتان دستورالعملی برای ابتکارات بزرگ خواهد ساخت.
۳. ارزش خود را دست کم نگیرید.
فقط به این دلیل که وجود شما چندین کامیون پول برای شرکت به ارمغان نیاورده، به این معنی نیست که شما نقش مهمی در تیم خود ندارید.
فضای اداری میتواند واقعا منزجرکننده باشد. زندگی در یک مکعب میتواند خستهکننده و یکنواخت باشد. همکاران مزاحم نیز میتوانند واقعا شما را به مرز دیوانگی بکشانند. کاغذ جمعشده در پرینتر باعث میشود شما بخواهید چیزی را با چوب بیسبال در هم خورد کنید. (کسی فضای اداری میل دارد! )
ولی اگر شما منبع انرژی مثبت و شور و اشتیاق باشید، میتوانید با بهبود وضعیت روانی و سازندگیِ افراد اطرافتان ارزش شرکت خود را بالا ببرید. ثابت کردن این مطلب که کارمندان شاد، افراد سازندهتری هستند نیازی به تحقیقات علمی ندارد.
با این حال، من تحقیقی در دست دارم که نشان میدهد شرکتهایی که در لیست « بهترین شرکتها برای کار کردن» در مجلهی فورچون قرار دارند، نسبت به بورس سهام تا دو برابر عملکرد بهتری دارند.
دکتر ران فریدمن، مولف کتاب « بهترین مکان برای کار»، به همراه متخصصین انگیزشی در دانشگاه روچستر در مورد تاثیر سرایت عاطفی در محل کار مطالعاتی انجام داده است.
دکتر فریدمن با دعوت از تعدادی داوطلب برای انجام پازلهای واژگانیِ زمانبندی شده در آزمایشگاه مطالعهی خود را آغاز کرد. پیش از شروع این آزمایش، برخی از این داوطلبان به صورت تصادفی از فاصلهی دور با یکی از شرکتکنندگانی ( بازیگری که توسط دکتر فریدمن استخدام شده بود) که با انگیزهی بسیار بالا در مورد تجربیات خود در این قبیل پازلها صحبت میکرد، گوش دادند.
بقیهی داوطلبان نیز از فاصلهی دور به صحبتهای یک شرکتکنندهی بدون انگیزه گوش دادند. میتوانید حدس بزنید کدام یک از آنها پازلهای بیشتری را حل کرد؟
داوطلبانی که حرفهای بازیگر بدون انگیزه را شنیده بودند با میانگین ۸/۱۲ پازل در زمان مقرر به کار خود پایان دادند. آنهایی که حرفهای بازیگر باانگیزه را شنیده بودند با افزایش ۵/۳۷ درصدی به میانگین ۶/۱۷ پازل رسیدند.
بنابراین اگر شرایط اینگونه باشد، همکارانتان به شدت تحت تاثیر احساسات شما قرار میگیرند و شما نیز از آنها تاثیر میپذیرید.
حرفهای آخر
اجازه دهید دو ماه بگذرد. شما همچنان یک فرد جدید در محل کارتان هستید و در معرض منافع و موانع کار کردن به عنوان یک فرد تازهوارد هستید. هنوز مطالب بسیاری را نمیدانید، ولی حضور شما برای همکارانتان الهامبخش است.
شما عادات پسندیدهای را که از مربیانتان دریافت میکنید به کار میبرید و اینگونه فردی تشنهی آموختن میشوید.
همکاران باسابقه عاشق کمک کردن به شما هستند، زیرا میدانند که هر کدام نقش کوچکی در شکوفایی شما دارند. در عوض، شما هر روز با انرژی مثبتی که توسط اطرافیانتان نیز احساس میشود، رو به جلو حرکت میکنید. بررسی میانسال شما فرارسیده است، و شما پس از بررسی درخشان با لبخند از اتاق رییس خارج میشوید.
منبع :
بازده
باعضویت در کانال تورنتوگرام مطالب ما را سریعتر مطالعه نمایید. برای عضویت اینجا کلیک کنید.