بر اساس گزارش موسسهی ملی سلامت روان، هر سال از هر ۵ امریکایی، ۱ نفر از مشکلات سلامت روانی رنج میبرد. با این حال بیشتر آدمها مشکلاتشان را در خودشان میریزند. آنها یا از علائم بیماریشان خجالت میکشند یا فقط مطمئن نیستند چه باید بکنند. متاسفانه بسیاری از آدمها وقتی پیمیبرند دچار یک بیماری روانی شدهاند نسبت به خودشان احساس شرمساری یا سرافکندگی میکنند. همچنین، آنها نگران این هستند که وقتی آدمها متوجه بیماری روانیشان بشوند چه فکری دربارهشان خواهندکرد. آنها نگران هستند که شاید دوستانشان را از دست بدهند، اعضای خانوادهشان را ناامید کنند، یا اعتبارشان را از بین ببرند.
با اینکه امروزه آدمهای بیشتری از مشکلات سلامت روانی آگاه شدهاند، اما در مجموع بیماریهای روانی همچنان لکهی ننگ پنداشته میشود. از آنجا که حقایق غیرواقعی زیادی در رابطه با سلامت روانی وجود دارد، ما امیدواریم با اطلاعاتی که در ادامه آمدهاست کمی شفافسازی کنیم و آگاهی را درمورد سلامت روانی گسترش بدهیم.
در ادامه ۵ پندار آمدهاست که میتواند به سلامت روانیتان لطمه بزند:
۱. مطلق فکر کردن.
اغلب اوقات، آدمهای مبتلا به اضطراب و/یا افسردگی سیاه و سفید فکر میکنند. آنها هیچ محدودهای را در این بین در نظر نمیگیرند، و باور دارند یا بیمار روانی هستند یا نیستند. با این حال، اینکه درحالحاضر از نظر روانی در بهترین حالت نیستید، صرفا به این معنی نیست که باید خودتان را یک بیمار روانی تمامعیار بدانید. با یاد داشتهباشید چیزی که به آن فکر میکنید، به سراغتان میآید، بنابراین هرچه بیشتر به اضطراب، افسردگی، یا بیماریهای روانی دیگر فکر کنید، بیشتر بر زندگیتان غالب میشوند.
افکارتان را به چالش بکشید. قبل از اینکه با تمام وجود افکارتان را باور کنید، از خودتان بپرسید "آیا واقعا این حقیقت دارد؟" بسیاری از اوقات افکارمان برای خودشان زندگی میکنند و بهصورت خودکار اجرا میشوند. افکارتان را زیر سوال ببرید، و به یاد داشتهباشید بیشتر آدمها در طیف سلامت روانی جایی بین بیماری و سلامت قرار میگیرند. در واقع، بر اساس گزارش وزارت بهداشت و خدمات انسانی امریکا، تنها ۱۷ درصد امریکاییهای بزرگسال از سلامت رانی کامل برخوردار هستند.
۲. فرض اینکه در حال شکست هستید، یا هرگز به سلامت روانی خوب دست نمییابید.
بسیاری از آدمهای مبتلا به بیماری روانی باور دارند همیشه در یک پرتگاه باقی میمانند، هرگز نمیتوانند از آن بیرون بیایند و دوباره نور را ببینند. این تفکر سیاه و سفید واقعا میتواند مانعی برای یک فرد باشد، بنابراین به خودتان اجازه ندهید چنین تفکری داشتهباشید. هرچند بازگشتن به ثبات و سلامت روانی مستلزم تلاش و اراده است، اما معنیاش این نیست که شما نمیتوانید مسیر بازگشتن به نور را بیابید. شما میتوانید کاملا بهبود پیدا کنید، اما اول باید این را بخواهید. قبل از اینکه هرگونه پیشرفتی در این زمینه داشتهباشید، باید مایل باشید دوباره کنترل زندگیتان را بهدست بگیرید.
به یاد داشتهباشید، باور داشتن یعنی دیدن، بنابراین اگر میتوانید تصویر خودتان را در یک زندگی شاد و سالم تصور کنید، میتوانید به آن برسید. فقط تسلیم خودتان نشوید، چون شما برای ذره ذرهی تلاشی که برای رسیدن به جایگاه دلخواهتان لازم است شایسته هستید.
۳. باور اینکه نمیتوانید حالت روحیتان را بهبود ببخشید.
هرچند دارو میتواند حالت روحی یک فرد را بهبود ببخشد، اما با بیشتر داروهایی که تجویز میشوند اجزای تشکیلدهندهی مضر و عوارض جانبی زیادی دارند که ممکن است ضرر آنها بیشتر از فایدهشان باشد. همچنین بسیاری از آنها شدیدا اعتیادآور هستند، برای همین بیشتر آدمهایی که این داروها را مصرف میکنند، برای کنار گذاشتنشان دورهی سختی را میگذرانند. با این حال، بسیاری از پژوهشها نشان دادهاند مراقبه و تمرکز حواس، برای درمان اضطراب و افسردگی به اندازهی دارو موثر است. همچنین، یک رژیم غذایی پاکیزه و متعادل، ورزش، روابط سالم، شغل رضایتبخش، و مراقبت از خود برای سلامت روانی فرد معجزه میکند. شما همهی قدرت مورد نیازتان را در درونتان دارید، بنابراین قبل از اینکه به سوی درمانهای دارویی و راهکارهای سریع بروید، چند تغییر ساده در سبک زندگیتان ایجاد کنید تا شاهد بهبود سلامت روانیتان باشید.
۴. کمک نخواستن در هنگام نیاز
به خاطر لکهی ننگی که به مشکلات سلامت روانی نسبت داده شدهاست، بیشتر کسانی که از آن رنج میبرند از کمک خواستن خجالت میکشند. آنها ترجیح میدهند در سکوت رنج بکشند تا اینکه پیش کسی اعتراف کنند مشکل دارند، فقط به این خاطر که این مشکل را ضعف و حقارت میدانند.، هرگز نباید برای اضطراب یا افسردگی احساس خجالت کنید، چون بیشتر بزرگسالان در طول زندگیشان این بیماریها را تجربه میکنند. با این حال باید درک کنید که نباید در هر مبارزهای به تنهایی بجنگید. دوستان، خانواده، و حتی درمانگر شما تنها در صورتی میتوانند کمکتان کنند که درمورد احساسی که دارید صحبت کنید، بنابراین فرآیند درمان بیماری روانیتان را آغاز کنید، بدون تردید از دیگران طلب حمایت کنید.
۵. احساس کوچکی نسبت به دیگران.
جان کلام این است که ارزش شما از آدمهای دیگر کمتر نیست. هر انسانی در این کرهی خاکی سزاوار عشق و پذیرش، بهویژه برای خودش است. بدون قید و شرط به خودتان عشق بورزید، چون این عشق به خود به درمانتان کمک میکند. اضطراب، افسردگی، و بیماریهای روانی دیگر به دلایل مختلفی روی آدمها تاثیر میگذارند، اما تمرکز حواس، پذیرش، و عشق در درمان اثربخشی بالایی دارد.
به یاد داشتهباشید ممکن است آدمهای دیگر هم پشت این ظاهر، مشکلاتی داشتهباشند؛ هرکس در این زندگی در مبارزهای میجنگد، و هیچکس نسبت به دیگری برتری ندارد. همهی در یک بازی شرکت کردهایم، و در یک زمین بازی میکنیم. به خاطر مشکلات روانیتان خودتان را دست کم نگیرید؛ بلکه خودتان را در آغوش بگیرید.
شما به اندازهی هر فرد دیگری حق دارید در این سیاره فضایی را اشغال کنید، بنابراین هرگز به خاطر مشکلات روانی خودتان را سرزنش نکنید. بیشتر آدمها در مقطعی از زندگیشان با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، و این باعث نمیشود شما فرد بدی باشید. در واقع، این مشکلات از شما فردی فوقالعاده قوی، زیبا، و چندوجهی میسازد. این مشکلات از شما یک جنگجو میسازد که میتواند با هر هجمهای در زندگی به خوبی کنار بیاید، چون شما یک بار تا جهنم رفته و بازگشتهاید. شما هم تاریکی را میشناسید و هم نور را، و به چشمها یترس مستقیما خیره شدهاید.
این جنگ درونی شما، که بیشتر آدمها از آن باخبر نیستند، شما را بینهایت ارزشمند، باکفایت، و باشهامت میکند. شما را به یک مبارز تبدیل میکند، پس به هیچکس، بهویژه خودتان اجازه ندهید این باور را به شما القا کند که توانایی شما کافی نیست. وقتی تمام دنیا را در درونتان دارید، به خودتان اجازه ندهید تا این حد احساس کوچکی بکنید.
منبع: بازده