بیانگیزگی یکی از دلایل کلیدی شکست کسب و کارها و سازمانها است. بهرهوری پایین است، خروجی پایین است، تولید پایین است و همین بودن با آدم های بیانگیزه در محل کار میتواند واقعا، واقعا افسردهکننده باشد. البته آنها تقصیری ندارند، چون اغلب علت این بیانگیزگی این است که سازمان به کارمنداناش به عنوان آدم های زنده توجه نمیکند، پرورششان نمیدهد، یا به آنها احترام نمیگذارد.
اگر با هر یک از این آدم ها مواجه شدید، هوشیار باشید، شما در محل کار تان آدم های مرده دارید.
۱.زامبی
زامبیها مدتها قبل مردهاند. مغزهایشان مرده است، بدنهایشان دارد متلاشی میشود، همانطور که کارشان دارد متلاشی میشود. آنها حدود ۹ پیدایشان میشود و حدود ۵ میروند،و در این فاصله خیلی کم کار میکنند. هیچچیز یاد نمیگیرند و حاصل کمی دارند، چون اصلا به کاری که میکنند فکر نمیکنند.
بازگرداندن زامبیها به زندگی میتواند دشوار باشد. شما باید همهی آن خون زندگی جذاب را دوباره در رگهایشان جاری کنید و نشان دهید برایتان مهم است آنها زنده هستند یا مرده. سپس آنها نیز برایشان مهم خواهدشد.
۲.قهرمان بازیهای برخط
این گروه خیلی پرمشغله بهنظر میرسند، بادقت به صفحهی رایانهشان خیره میشوند و گاه به گاه نفسشان را بیرون میدهند، فریاد میزنند، یا به نشانهی پیروزی دستشان را به هوا میبرند. آنها برای شما کار نمیکنند؛ آنها دارند کار خیلی جذابتری(برای خودشان) میکنند.
از دید مثبت، آنها حداقل مهارتهای حل مسئله و قابلیتهای فنیشان را بهبود میبخشند. برای آنها کاری پیدا کنید که از این مهارتها بهره بگیرید.
۳.نالان و شاکی
“چرا نمیتوانم افزایش حقوق داشتهباشم؟،”اطراف میز من خیلی گرم/خنک/سرد است”،”چرا همیشه من کسی هستم که کتری را تمیز میکند؟”،”امروز هیچکس قهوهساز را تمیز نکرده و فیلترش تمام شدهاست” و غیره.
این فهرست بیپایان است، و آنها شما را آزار میدهند و بقیهی اعضای تیمتان را هم آزار میدهند. آنها فقط شکایت میکنند. انگار هرگز پیش نمیآید که با کمی تلاش بتوانند مشکل را حل کنند.
از آنها بخواهید ۳ مهمترین مشکلات را شناسایی کنند و برای هرکدام یک راهحل ارائه کنند. به عبارت دیگر،به آنها مسئولیتی بدهید، با توجه کامل گوش کنید سپس کمکشان کنید راهحلی را پیاده کنند.
۴.آدم معاشرتی
آنها احتمالا به خاطر سردرد ناشی از نوشیدن دیر میرسند، یا اتوبوس را از دست میدهند چون کفش/روسری/ کراوات اشتباهی پوشیدهاند. تمام روز مشغول تلفن یا رسانههای اجتماعی خواهندبود. بهنظر میرسد سرشان شلوغ است، سخت کار میکنند، و همینطور است. ولی نه برای شما! اغلب آنها را کنار قهوهساز در حال نوشیدن قهوه یا گپ زدن مییابید.
آنها برای کارشان ضربالاجل و تعریف و تمجید زیاد نیاز دارند. تشکرهای مکرر میتواند خوب جواب بدهد، و به شما بهانهای بده تا حواستان به آنها باشد.
۵.گمگشته
در چهرهی این شخصیتهای بیچاره همیشه حالت آشفتگی نمایان است، ولی به نظر میرسد هیچوقت شهامت کافی ندارند که بیایند و کمک بخواهند. بیهدف در دفتر کار راه میروند و زیر لب با خودشان زمزمه میکنند”نمیفهمم باید چهکار کنم،”، یا “چرا دارم این کار را میکنم؟” شاید یک دستور کلیدی پروژه را ندارند.
آنها به کسی نیاز دارند که اهداف و مقاصد را برایشان تبیین کند.
۶.مریض
البته نکتهی طنزآمیز این است که در واقع آنها اصلا در محل کار نیستند! درمورد آنها که واقعا بیماری دارند صحبت نمیکنم. آنها سزاوار دلسوزی و حمایت مناسب هستند. منظور من آدمهایی است که همیشه عصر جمعه مریض هستند یا انگار خیلی بیشتر از هر شخص دیگری مریض میشوند.
ممکن است متوجه نشدهباشند واقعا چهقدر مرخصی استعلاجی گرفتهاند. درمورد کارشان، به همراه حقایقی از میزان مرخصی استعلاجی که گرفتهاند، یک صحبت غیررسمی بکنید. شاید یک مشکل درکنشده داشتهباشند،یا فقط نیاز دارند کمی بیشتر تعریف و تمجید شوند.
۷.تنبل
کار کردن در یک محیط کار بیانگیزه میتواند این فکر را به آدم ها القا کند که سختکوشی ارزشی ندارد. خود کار هم چندان مجذوبکننده نیست، در نتیجه ممکن است آدم ها خیلی تنبل شوند. آنها فقط به اندازهی رفع تکلیف کار میکنند، هرگز برای هیچچیز داوطلب نمیشوند.
شاید این آدم ها هرگز تغییر نکنند، و لازم باشد عذرشان را بخواهید. شاید این زیان بزرگی برایتان نباشد.
منبع: بازده